دفتر خاطرات
هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلوم شد که هیچ معلوم نشد
کاروانسرای کیتارو منو به خودم نردیک تر میکنه به چیزی که بودم به چیزی که هستم نیاز دارم دوباره اون احساسات زنده کنم تا بتونم دوباره شعر بگم هیچکس دلیل سکوت یک شاعر نمیفهمه وقتی از اون قلم دور میشی یعنی دارن خودتو ازت میگیرن باید افکارمو سرسامان بدم دلم برا روزهای که کل اتاقم کاغذی شده تنگ شده برا روزهایی که میتونستم با کلمات برقصم ذوق کنم بخندم اشک بریزم زندگی درک عمق معنی کلمات است نازنین باید از ادما جدا بشم به سرزمین آلیس سفر خواهم کرد
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Law و آدرس rozhinbabzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
||||||||||||||||
|